الان تشکیل خانواده یک کار تشکیلاتی است. اگر می‌خواهید در سال جدید تشکیل خانواده بدهید به تشکیلاتش هم فکر کنید و دودوتا چهارتا کنید چون ما حساب کردیم اگر یک خانواده چهارنفره فقط نان بربری و پنیر بخورند باید در ماه 200، 300هزارتومان خرج کنند. از ما گفتن بودند.
 
در آستانه سال 93 به بزرگ‌ترها توصیه‌هایی کوچک و به کوچک‌ترها توصیه‌هایی بزرگ می‌کنیم تا جامعه هم‌قد شود و به تعادل برسد؛

– برنامه‌های مناظره انتخاباتی این‌بار با مجری‌گری محمود شهریاری پخش شود یا به یاد منوچهر نوذری، بدهند پسرش مناظرات را اجرا کند.

– اول چاله‌اش را بکنید بعد منار را بدزدید. این ضرب‌المثل قدیمی را به خاطر داشته باشید که به مشکل نخورید. البته بابک زنجانی اول داشت چاله‌اش را در ایران‌زمین شهرک غرب می‌کند تا برود منار را بیاورد تویش قایم کند، منتها چون از قدیم گفتند چاه‌کن همیشه ته چاه است، از چاله افتاد تو چاه. هنوز هم ما مطمئنیم نمی‌داند جریان چیست و دارد فکر می‌کند واقعا تقصیر کی است، چون از قدیم گفتند اگر دیدی نابینا و چاه است اگر در مسیر انحرافی قرارش دهی گناه است.

– هنگام آتش‌سوزی هرگز کسی را به کمک نطلبید. یادتان باشد که به توصیه آتش‌نشانی تهران، شما باید لب پنجره استقرار مستحکمی داشته باشید تا زنده بمانید و آتش‌نشانی مسوول نیست.

– شرکت‌کنندگان مسابقات تلویزیونی را بفرستیم تلویزیون ترکیه تا با تماشاچی‌های ترکیه که در استودیو نشسته‌اند و دوربین گاهی نشانشان می‌دهد، ست شوند. بعد شرکت‌کنندگان برنامه‌های تلویزیونی ترکیه را بیاوریم ایران که با تماشاچی‌های ایرانی که در استودیو نشسته‌اند و دوربین یک لحظه نشانشان می‌دهد، ست شوند.

– با توجه به نسبت خبرنگاران و سازمان حمل‌ونقل شهرداری تهران، خبرنگاران روی آرم طرح ترافیک حساب نکنند و کارت مترو بخرند.

– خانم اشتون می‌آید اینجا اینطوری، آقای ظریف می‌رود آنجا آنطوری و قهر می‌کند سر میز شام نمی‌رود. نمی‌شود که. مادر ما همیشه می‌گفت: «با من قهری، با شکمت که قهر نیستی. بیا غذایت را بخور.» ظریف هم با اشتون قهر می‌کند عیبی ندارد، برود شامش را بخورد. طفلک از صبح رفته آشپزخانه تدارک دیده. خوب است او هم ایندفعه بیاید و برود اصفهان بریانی بگذارند جلویش نخورد؟

– در سال‌های گذشته اقتصاددانان چون کاری از دستشان برنمی‌آمد، شروع کردند به کار فرهنگی. فرهنگیان چون کاری نداشتند زدند به کار اقتصادی. سیاستمداران بیزنس‌من شدند و کار آزاد کردند. ورزشکاران سیاستمدار شدند. بعضی از روزنامه‌نگاران رفتند روابط‌عمومی سازمان‌ها. روابط‌عمومی‌ها شدند مشاور وزیر. وزیرها زدند در کار ساخت‌وساز. هنرمندان تغییر کاربری دادند و یکهو سالخورده و خانه‌نشین شدند.

استادان دانشگاه کرسی‌شان را در دانشگاه نداشتند رفتند خانه زیر کرسی. روستاییان آمدند شهر. شهری‌ها رفتند پاتایا. مغزها رفتند. آنها که دل داشتند ماندند. برای همین اوضاع احساساتی شده است. من هم دلم به شما خوش است، بیایید دست به دست هم دهیم به مهر برویم بانک وام ازدواج بگیریم باهاش موتور بخریم، من بروم پیک، روی موتور کار کنم، پول جمع کنیم، خانه بخریم بدهیم اجاره، با اجاره قسط موتور را بدهیم، من بابا بشوم شب‌ها بیایم خانه، روزنامه «شرق» بیاورم شما بگویی هنوز درست نشده‌ای؟ این روزنامه‌ها چی داشتند برای تو که ول‌کنشان نیستی. من گریه کنم. زنگ بزنم تلویزیون یک آدم خیر بیاید روی خط بگوید من قسط موتورت را می‌دهم مایلی‌کهن هم از فردا با موتور بیاید سر کار. بعد من پول‌هایم را جمع کنم بگویم دارم می‌روم ماموریت کاری شیراز، بعد بفهمی رفتم پاتایا. بگویم از کجا فهمیدی، بگویی از سلطان غم مادر که روی شکمت تتو کرده‌ای. مهریه‌ات را بگذاری اجرا. من بیفتم زندان. یک خیر پیدا بشود زنگ بزند بدهی من را بدهد، من بیایم بیرون بروم راننده رییس بانک مرکزی بشوم، بعد چهارسال، برای خودم بانک خصوصی بزنم، هواپیمایی بزنم، هرچه جلو دستم آمد بزنم، بعد بیفتم زندان از توی زندان مازراتی رونمایی کنم بروم توی گینس و باعث سربلندی خودم و تو و کشور و بقال سر کوچه شوم.

– الان تشکیل خانواده یک کار تشکیلاتی است. اگر می‌خواهید در سال جدید تشکیل خانواده بدهید به تشکیلاتش هم فکر کنید و دودوتا چهارتا کنید چون ما حساب کردیم اگر یک خانواده چهارنفره فقط نان بربری و پنیر بخورند باید در ماه 200، 300هزارتومان خرج کنند. از ما گفتن بودند.

– سال 93 سال اسب است. اسب هم حیوان نجیبی است. گازهای نجیب هم توی جدول عناصر شیمیایی ممکن است نجیب باشند اما همیشه آزاد که می‌شوند کار دست آدم می‌دهند پس سال 93 مراقب باشید کاری دستتان ندهد، اسب است دیگر. همه موجودات که مثل ما از هر نظر بی‌ضرر نیستند. راستی ممنون که امسال هم من را خواندید. چون آن خطاط سه‌گونه خط بنبشتی. یکی را اگر مجوز بگیرد هم او خواندی هم غیر. یکی را اگر مجوز بگیرد فقط بررس‌های وزارت ارشاد می‌خوانند و لاغیر. یکی را نه او خواندی نه غیر، چون نویسنده اصلا بی‌خیال نوشتنش شده. آن خط سوم منم که بی‌خیال نشدم. دم شما گرم. سال خوبی داشته باشید. الان آخر ستونم شده مثلِ خداحافظی خانم‌ها جلو در، که از هم دل نمی‌کنند. من هم واقعا سختم است که دل بکَنم. عید رفتید مسافرت سوغات بیاورید. نرفتید هم بیایید عیددیدنی. دیگر واقعا ستون جا ندارد… دارد قطع می‌شود… الو… الو…آی لاو یو… .
برگرفته از سایت تکناز