چرا به امام هشتم «قبله هفتم» می‌گویند؟
چه انگیزه‌ای، آدمی را وادار می‌کند که مسافر پیاده این جاده شود؟ یک‌ماه فاصله گرفتن از خانواده، زندگی و کار و کاسبی به چه بهایی؟ برای یافتن پاسخ‌ها با یکی از قدیمی‌ترین کاروان‌های پیاده‌روی ایران همراه شدیم تا پرده از راز این عشق برداریم؛ کاروانی که در دهه کرامت به مشهد رسید اما پیش از روز میلاد امام‌رضا(ع) باید به بافق بازگردد چون مردم آنجا در انتظار جشن‌های بیت‌الرضای این شهرستان در شب میلاد حضرت رضا(ع) هستند. هر سال این کاروان به نام یکی از اهل‌بیت‌(ع) نامگذاری می‌شود که بعد از 14معصوم(علیهم‌السلام)، در بیست و چهارمین سفر به نام حضرت «رباب» مزین شده است. 27روز در راه هستند و 3 روز اقامت در یکی از حسینیه‌های مشهد دارند. در نخستین روز سفر که معمولا یک‌ماه قبل از دهه کرامت است، پیش از طلوع آفتاب، همه پا برهنه مشغول خواندن دعای عهد می‌شوند. حلقه‌های معرفت و پاسخگویی به شبهات هم در طول مسیر تشکیل می‌شود تا پرسشی بی‌پاسخ نماند. نماز شب را در این یک‌ماه تعطیل نمی‌کنند؛ مستحبی دلچسب و جان‌افزا. زائران پیاده در طول مسیر، عهد کرده‌اند که بدون وضو، یک قدم هم برندارند. ذکرهای روزانه هم دهانشان را معطر می‌کند.

خانه امام‌رضاع در بافق
«بافق» یکی از شهرهای کویری استان یزد است. خشت اول این حرکت را حجت‌الاسلام ‌و‌المسلمین سیدعلی طباطبایی نهاد؛ روحانی خنده‌روی 53ساله متولد بافق که لهجه شیرین یزدی دارد. مدتی در آموزش‌وپرورش بود و دوران جنگ را در جبهه گذراند. بعد از آن مسئولیت روابط عمومی و تبلیغات را در سپاه پاسداران داشت. او می‌گوید: اصل کار من فرهنگی است. بهترین شب‌ها و روزهای زندگی‌ام را در بیابان‌های طبس در جمع جوان‌ها سپری کرده‌ام. 24سال در این مسیر گام نهادم. حاج آقا تعریف می‌کند: یکی از دوستانم مرا دعوت کرد که یکی از تابستان‌ها را چند روزی با خانواده به شمال بروم، می‌گفت که حال و هوایت عوض می‌شود ولی من 24سال است که گرم‌ترین روزهای سال را در مسیر کویر طبس گذرانده‌ام در دمای بالای 56درجه! همه لذتم این است که جوان‌ها در مسیر محبت به اهل‌بیت(ع)، احیای سیره نبوی و آشنایی با معارف اهل‌بیت(ع) قرار بگیرند. او خدا را شاکر است که این حرکت تا الان اثربخش بوده است؛ حرکتی که 24سال قبل با یک گروه 40نفره آن را آغاز کرد. بعد از اینکه از مشهد برگشتند عهد کرد که این حرکت را ادامه دهد. تعریف می‌کند: آن زمان با 600 هزارتومان قطعه زمینی خریدیم و کم‌کم آن را توسعه دادیم. در همان قطعه زمین، بیت‌الرضا(ع) را ساختیم، یعنی خانه امام‌رضا(ع). بعد از آن سفر، همه تصمیم گرفتند که این راه را ادامه دهند. او خدا را شاکر است که این حرکت اثربخش بوده. مؤسسه بیت‌الرضا(ع) را زمانی راه‌اندازی کردند که نمونه آن در ایران وجود نداشت؛ مؤسسه‌ای که اکنون 56واحد فرهنگی دارد و بیش از 2هزار جوان زیر 30 سال جذب این مؤسسه فرهنگی- مذهبی شده‌اند.

از بیت‌الرضا(ع) تا حرم
غروب، زمانی که خورشید پایین می‌رود و همه‌‌چیز را کمرنگ می‌کند، چراغ دل اهالی کاروان روشن می‌شود تا نگاهی به درونشان بیندازند تا در خلوت خود و خدایشان در بیابانی خشک به آنچه بودند، هستند و باید باشند، بیندیشند. بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء هم مباحث احکام دارند. در طول مسیر هر روز، نشست‌های اخلاقی و معرفتی دارند. در این کاروان همه‌جور آدم هست، فقط مختص بچه‌مذهبی‌ها نیست. نه فقط از بافق که از تبریز، گناباد، تربت، تهران، اصفهان و یزد ثبت‌نام داشته‌اند و با این کاروان همراه شده‌اند. در روز، حرکت به بافق می‌روند و از آنجا، راهی سفر می‌شوند. این سفر فقط برای بافقی‌ها نیست برای همه عاشق‌هاست. از کسی هم نمی‌پرسند که طلبه و دانشجو هست یا نه، شاید کسانی باشند که نسبت به احکام آشنایی ندارند اما در این دوره، یاد می‌گیرند. بچه‌های کاروان طوری در طول سفر تربیت می‌شوند که خودشان مبلغ نشر معارف رضوی باشند. حتی کسانی که در وادی دیگری بودند رفقایشان را به راه می‌آورند.

شرط حضور این است که کمتر از 18سال نداشته باشند (مگر در موارد استثنا) هر سال حدود 3-2 ‌ماه قبل از سفر، ثبت‌نام دارند و بعد از اتمام ثبت نام، حدود یک‌ماه ونیم، کلاس‌های احکام و عقیدتی برای اهالی کاروان برگزار می‌شود تا آمادگی روحی برای این سفر را پیدا کنند. از روز اول سفر تا پایان آن برنامه‌ریزی می‌شود.

حجت‌الاسلام طباطبایی می‌گوید: من خاطرات جبهه و جنگ را به یاد دارم؛ رزمنده‌هایی که مناجات‌های شبانه داشتند و شب‌ها در قبر می‌خوابیدند. بعد از جنگ مانند بسیجی‌های آن زمان ندیدم، مگر در بین زائران پیاده.

تلفن برای یک‌ماه خاموش!
در طول مسیر سفرشان از ده‌ها شهر و روستا عبور می‌کنند. بسیاری از مردم این مناطق، کاروان زائران پیاده بافق را می‌شناسند. آنها در طول سفرشان به بیمارستان‌ها هم می‌روند و آرزوی شفا برای بیماران می‌کنند. اهالی این کاروان باور دارند که سفر، فقط پیمودن راه نیست باید زندگی را در آن تجربه کرد. آقا سیدعلی طباطبایی می‌گوید: توانایی و امکانات این کاروان برای حدود 150نفر است اگر قرار باشد افراد تکراری ببریم، تعداد بالا می‌رود برای همین کسانی که می‌آیند، بار اولشان هست به این سفر دعوت می‌شوند. حدود 30نفر هم خادمان کاروان هستند. خواسته او این است که دیگر کاروان‌های پیاده هم به سمت این الگو بیایند تا کاروان زائران پیاده، ماهیتی معرفتی پیدا کند. گروه پشتیبان، کاروان را همراهی می‌کند؛ یک خاور برای حمل غذا و مواد خوراکی، یک نیسان برای حمل پتوها، 2 آمبولانس و چند خودروی دیگر. یک‌ماه قبل از سفر با تمامی شهرها و روستاهای مسیر نامه‌نگاری می‌شود تا برای اسکان موقت زائران پیاده، آمادگی داشته باشند. بین کاروانیان از هر قشری هم یافت می‌شود؛ از استاد دانشگاه و پزشک گرفته تا کاسب و بازنشسته. همه آنها یک‌ماه از زندگی‌شان می‌زنند تا خودشان را بسازند. همان ابتدای سفر هم تمامی تلفن‌های همراه زائران، پس از خاموش شدن از آنها گرفته می‌شود و 3-2 روز یک‌بار به‌مدت یک‌ساعت به آنها داده می‌شود تا با خانواده‌هایشان تماس بگیرند. 27روز را باید با دنیای مجازی قطع ارتباط کنند. آنها در طول مسیر، شب‌های مختلفی هم دارند؛ از شب بقیع و شب مظلومیت گرفته تا شب‌های موضوعی و معرفتی دیگر.

معرفت در زیارت
آقاسید علی معتقد است که در کشوری که امام‌رضا(ع) هست باید فرهنگ رضوی، احیا و ترویج شود. در طول سفر، کلاس‌های معرفتی، شناخت نهج‌البلاغه، درس‌هایی از قرآن، دعای ندبه، سخنرانی در اعیاد و شهادت‌ها، احیای سنت‌های دینی، مراسم‌ ملی و مذهبی برگزار می‌شود.

او می‌گوید: همه سفر برای من خاطره است اما زیباترینش این بود؛ جوانی که هیچ علاقه‌ای به همراهی در این سفر نداشت با التماس پدرش به این سفر آمد اما وقتی برگشت، بهترین جوان شهر شده بود، انقلابی درونی در او رخ داده بود. ده‌ها جوان در این کاروان، دگرگون شده‌اند و مسیر زندگی‌شان تغییر کرده است. جوانی که قبلا احترام نمی‌دانست حالا دست مادر و پدرش را می‌بوسد و نماز اول وقت می‌خواند. این نتیجه کار ماست و مزد ما.

آنها در پایان سفر و بعد از یک‌ماه خودسازی، عهدنامه‌ای بین خود و امام رضا(ع) دارند که شامل 8بند می‌شود و بعد از بازگشت از این سفر باید به قراردادهای اخلاقی آن پایبند باشند.

معمولا تصور این است که تا دست‌ات به ضریح نرسد زیارت به جان آدم نمی‌چسبد اما آقا سید علی طباطبایی نظر دیگری دارد. او می‌گوید: آنچه در زیارت مهم است، معرفت است. در تمام تعاریف زیارت آمده است که «عارف‌بحقه» یعنی آشنابودن به حق امام. افرادی را داشتیم که 60سال در مشهد زندگی کرده‌اند اما از در ورودی حرم، جلوتر نرفته‌اند یعنی به‌خودشان اجازه نداده‌اند! فردی را داشتیم که 50سال در مشهد زندگی کرده اما هیچ وقت موقع نشستن پایش را دراز نمی‌کرد می‌گفت در شهری که امام‌رضا(ع) هست پایم را دراز نمی‌کنم. افرادی بودند که حاضر نشدند در عمرشان، بالا خیابان باشند چون می‌گفتند حاضر نیستیم شب جایی بخوابیم که پایمان به طرف امام‌رضا(ع) باشد.

به باور او، اصل زیارت، معرفت است و آنچه به اهالی این کاروان می‌آموزیم معرفت در زیارت است. حاج آقای طباطبایی از ما می‌خواهد حتما پیام تشکر زائران پیاده این کاروان از مردمی که در طول مسیر همراهی، بدرقه و پذیرایی‌شان کرده‌اند را بنویسیم و اینکه پیام‌آور سلام و خواسته‌هایشان به بارگاه نورانی حضرت رضا(ع) بوده‌اند.

تغییر دغدغه‌ها
سید محسن میرعلمی، دانشجوی سال اول عمران است. او برای نخستین بار همراه این کاروان آمده است. می‌گوید: زمانی برایم خیلی مهم بود که چه ظاهری داشته باشم و چه لباسی بپوشم اما این یک‌ماه از همه‌‌چیز گذشتم و پا به بیابان طبس گذاشتم. ترم تابستانی نرفتم، یک‌ماه کار و درس را تعطیل کردم تا به این دوره خودسازی بیایم. این سفر، دانشگاه خودسازی است. در این سفر یک ماهه باید از خودت بگذری. باید عادات بدت را بسوزانی و کرامات اخلاقی را از نو بسازی. آرزوی حاج آقا، احیای جاده ولایت است؛ مسیر شلمچه تا مرو که مسیر خودسازی است، سوختن و دوباره ساختن.

گنبد طلا خستگی‌مان را بیرون می‌کند
پیرترین و جوان‌ترین اعضای کاروان هم حرف‌هایی شنیدنی دارند

اکبر شفیعی، خادم و بهیار این کاروان است، 74سال دارد. او از دوره اول این کاروان همراه آن بوده است. پیش از بازنشستگی، هر سال به عشق رسیدن موعد حرکت کاروان، مرخصی‌هایش را نگه‌می‌داشت و جایی نمی‌رفت تا یک‌ماه مرخصی در سال را برای این برنامه خرج کند. او کارهای درمانی کاروان را انجام می‌دهد، زخم‌های پای زائران را پانسمان و درمان می‌کند. اکبر آقا، خودش را خادم‌الرضا می‌داند و می‌گوید: همه داروندار ما از امام‌رضا(ع) است. بیمارانی بودند که در مسیر کاروان شفا گرفتند.

یکی از آنها زنی بود که 17سال بچه‌دار نمی‌شد. از ما پرسیده بود که در یزد، دکتر خوبی هست؟ گفتم برو پیش امام‌رضا(ع). ما 150نفریم که هر سال می‌رویم پیش آقا، تو هم برو پیش امام‌رضا(ع) و از خودش بخواه. بعد از چند‌ماه تماس گرفت و گفت که گرهش باز شده است. اهل طبس هستند و هربار که کاروان از آن مسیر عبور می‌کند، دعوتشان می‌کند به خانه‌شان.پیرترین خادم این کاروان باور دارد که این راه خستگی ندارد. بعد از نماز صبح، دعای عهد می‌خوانند و باز حرکت می‌کنند. نماز شب و نماز اول وقت کسی در این کاروان ترک و قضا نمی‌شود.

او می‌گوید: به زائرانی که پایشان تاول زده و خونین است می‌گویم بیایید سوار ماشین شوید، می‌گویند نیت کرده‌ایم پیاده برویم. 27روز در مسیر بودن، کم نیست اما وقتی چشم‌مان به گنبد طلا می‌افتد تمام خستگی‌های تنمان در می‌رود. وارد مشهد که می‌شویم اصلا خستگی نداریم. او در یک جمله احساساتش را خلاصه می‌کند: یک دنیاست و یک امام رضا(ع)، خود آقا همه کارها را درست می‌کند. همه آرزویش این است که تا عمر دارد، توان همراهی با این کاروان را داشته باشد.

عباسعلی فتاحی هم با 16سال سن، کوچک‌ترین زائر پیاده کاروان است. قصه دعوتش را اینطور تعریف می‌کند: چند روز قبل از سفر اعلامیه زده بودند که چنین سفری هست. من هم ثبت‌نام کردم و چون عضو فعال مؤسسه بیت الرضا(ع) بودم با آمدنم موافقت کردند چون زیر 18سال قبول نمی‌کردند.

او هیکل لاغری دارد و روزهای اول خیلی عادت به راه رفتن نداشت اما کم‌کم پاهایش توان یافت. می‌گوید: برای اینکه متوجه طولانی‌بودن راه نشوم، ذکر می‌گفتم و متوجه گذشت زمان نمی‌شدم. در بیابان‌های طبس وقتی که تنها بودم به‌خودم فکر می‌کردم و به کارهایم.

عباسعلی، ظهرهای گرم بیابان را به یاد دارد؛ همان زمانی که به یاد ظهر عاشورا و ظلمی که به امام حسین(ع) و یارانش رفت، گریست. با خودش عهد بسته که بعد از این سفر بیشتر مراقب زبان و رفتارش باشد تا کسی از او نرنجد. بسیاری از اهالی این کاروان، بارها به مشهد آمده‌اند اما این زیارت، چیز دیگری است چون حال و هوای معنوی‌تری دارد.

همشهری