باید بدانیم هیچ عمل و فعلی از ما سرنمی‌زند مگر اینکه قبلش عین همان عمل در ذهن ما انجام گرفته باشد؛ یعنی همیشه قبل از هر فعل بیرونی یک فعل ذهنی اتفاق افتاده است؛ مثلا وقتی ما نسبت به عزیزمان جمله «دوستت دارم» را به‌کار می‌بریم بی‌شک ابتدا در ذهنمان ابراز دوستی اتفاق افتاده است. با این تعبیر باید ابتدا «حرکت ذهنی» اتفاق بیفتد؛ یعنی ذهن ما باید به سوی خوشبختی حرکت کند. ذهنی که هستی را اتفاقی و بی‌قانون و برپایه شانس و همچنین خود را موجودی بیچاره و دستخوش اتفاق و حوادث می‌بیند بی‌شک رفتار بیرونی‌اش هم بر همین پایه طرح‌ریزی می‌شود. کسی که ذهن خوشبختی دارد زندگی‌اش نیز خوشبختانه خواهد بود و کسی که ذهنش بدبخت باشد زندگی‌اش نیز بدبختانه خواهد بود. حتما دیده‌اید که فلان مرد روستایی ازخوردن نان، ماست و پنیری ساده لذت می‌برد ولی فلان میلیاردر از خوردن انواع غذاهای رنگارنگ لذتی نمی‌برد. چرا؟ جواب واضح است؛ اولی ذهنش ماست و پنیر را لذتبخش کرده و دومی ذهنش غذاهای متنوع را لذتبخش نمی‌بیند. به‌خاطر همین است که قبل از اینکه «زندگی را اصلاح کنیم» باید «ذهنمان را اصلاح کنیم»؛ آری این ذهن ماست که چیزی را زیبا و زشت می‌بیند یا آن را نعمت یا نقمت می‌بیند. چنان که شنیده‌اید که به مجنون گفتند: این لیلی که زشت است چطور عاشقش شدی؟ مجنون در پاسخ گفت:

اگر بر دیده مجنون نشینی 
به غیراز خوبی در لیلی نبینی
یعنی ذهن تو لیلی را زشت می‌بیند بیا از دید من نگاه کن، خواهی دید که لیلی چقدر زیباست. آری زندگی آرام، نزد ذهن آرام است و زندگی ناآرام نزد ذهن ناآرام.
حال سؤال: آیا با این همه گرفتاری، ذهن آرام می‌شود؟ 
پاسخ: زینب کبری(س) در اوج گرفتاری کربلا فرمودند: «ما رایت الا جمیلا» جز زیبایی ندیدم. آری ذهن الهی همیشه آرام است.
حرف آخر؛ همیشه گمان می‌کردم چون گرفتارم به‌خدا نمی‌رسم حال فهمیدم چون به‌خدا نمی‌رسم گرفتارم.




برگرفته از سایت تبیان