در سال 1970 فردریک جف نایب‌رئیس سازمان «فرزند دار شدن برنامه‌ریزی شده» که حامی مالی آن «راکفلر» است، اعلام کرد که چگونه «عوامل اجتماعی برای دستیابی به کنترل باروری باید مورد استفاده قرار گیرد».

این عوامل شامل تشویق «افزایش همجنس‌گرایی»، «تغییر تصویر خانواده ایده آل» و «تشویق زنان به کار در بیرون خانه» می­شد. این سازمان توصیه می‌کرد که اگر این برنامه شکست خورد، باید آن را با افزودن «مواد کنترل باروری در آب آشامیدنی» جایگزین کرد.

تنزل بی سابقه خانواده آمریکایی از دهه 1960 بدین سو، تصادفی صورت نگرفته است. ما قربانیان یک کارزار جنگ روانی هستیم که توسط سیا و بنیاد‌ها، از رهگذر رسانه‌ها، دولت و تحصیلات کلاسیک انجام گرفته است. آنها ماده خنثی‌کننده را در آب آشامیدنی فرهنگی ریختند. عنصر اصلی این ماده، ترویج همجنس‌گرایی به عنوان یک جایگزین برای تمایل نسبت به جنس مخالف است.

فمنیسم که تحت عنوان «حقوق زنان» تعبیر می­شود، در واقع یک جنبش همجنس‌بازی زنانه است. این جنبش، زنان را به طرف این اعتقاد می‌راند که این جامعه است که غرایز زنانه را به آنها می­آموزد و این غرایز، شیطانی هستند. این جنبش به آنها می­آموزد که از مردان بترسند و با آنها رقابت کنند و رضایت را به جای خانواده، در اشتغال بجویند.

زنانی که زندگی­شان را وقف خانواده­شان می‌کنند، عالی ترین جنبه‌های حیات انسانی هستند. آنها موجوداتی مقدس هستند که عشق و زیبایی را در جهان می‌پراکنند و به برآوردن نیازهای روزمره واقعی مردان و کودکان تمایل دارند. کوچک شمردن و تحقیر کردن این زنان، تهمت دروغین و شومی است که سزاوار خود شیطان است. با این حال این همان چیزی است که جنبش فمنیستی به خاطر آن به راه افتاده است، اگر چه خودشان آن را انکار کنند.

بتی فریدمن مؤسس فمنیست و«میانه­روی» این واقعیت را پنهان می­کند که یک فعال کمونیست است، زنان خانه‌دار را با قربانیان اردوگاه­های کار مقایسه می‌کند. سیمون بولیوار کمونیست، یکی دیگر از مؤسسان فمنیسم می­گفت، نباید به زنان گفت که مادری و خانه­داری را انتخاب کنند، چون آنها حتماً این گزینه را انتخاب خواهند کرد. بر اساس نظر الن نیلیس فمنیست، «فمنیسم غایت یک انقلاب در ارزش­های فرهنگی و اخلاقی است... هدف هر اصلاحات فمنیستی، از سقط جنین قانونی گرفته تا برنامه­های مراقبت از کودک، تحلیل بردن ارزش­های سنتی خانوادگی است».

فمنیست­ها با کدام بخش از ارزش­های خانواده سنتی مخالف هستند؟ عشق؟ فداکاری؟ وفاداری؟ امنیت؟ آماده کردن نسل جدید برای زندگی؟ بی دلیل نیست که آنها را «فمی نازیسم» خوانده‌اند.

ـ راکفلر از طریق «آی.جی فاربن» بودجه نازیسم را تأمین کرد. او «انجمن بهسازی نژادی» را که روابط نزدیکی با همتای نازی خود داشت، تأمین مالی می­کرد.

ـ راکفلر، آلفرد کینزی، همجنس­گرای بچه­بازی را که «گزارش کینزی» او جایگزین عشق مبتنی بر ازدواج همراه با روابط جنسی تصادفی شد، تأمین مالی می‌کرد.

ـ راکفلر به تأمین مالی «مطالعات زنان» که یکی از زمینه­های آموزشی هواخواهان پرشور فاشیستی است که زهر خود را تحت عنوان «عوامل تغییر» در جامعه می‌پراکند، ادامه می‌دهد.

این گروه نخبه، همجنس­گرایی را برای مستقر کردن یک نظم نوین جهانی فاشیستی ترویج می‌کند. همجنس­گرایی یک ناهنجاری است که مشخصه آن ناکامی در پیوند با یک عضو از جنس مخالف است. همجنس­گرایی زنانه (فمنیسم) که زنان را مجبور می‌کند شبیه مردان باشند (و برعکس)، دستیابی به چنین ارتباطی را دشوار می­کند. در نتیجه با اغفال میلیون­ها مرد و زن، خوشبختی را از آنها گرفته است.

هدف این گروه نخبه، انتقال قدرت از ملت ـ کشور، به عوامل خود در سطح جهان است. زمانی که قدرت دموکراتیک ما از دست رفت، این گروه نخبه استاندارد زندگی را تقلیل خواهد داد. به نابرابری­های اقتصادی در جهان سوم به عنوان طرحی کلی برای آینده بنگرید. شعار این گروه نخبه این است: «هر چه برای شما کمتر باشد، برای ما بیشتر خواهد بود».

یک جمعیت پریشان و غیرکارکردی و محروم از تاریخ و فرهنگ خود، سرنوشت خود را در تاریخ تشخیص نخواهد داد. مردان اخته شده و بی‌دل و جرئت، قادر به مقاومت نخواهند بود.

از مرکز راکفلر تا میدان وینی پگ

 

زمانی که در دانشگاه «وینی پگ» به طور پاره وقت، انگلیسی تدریس می‌کردم، با سیاست‌های گروه نخبه پنهان­کار بیشتر آشنا شدم. در آن مقطع، من در حال تحقیق در موضوع عشق بین زن و مرد در آثار دی.اچ لارنس، چخوف و هنری جیمز بودم.

یک مشت از فمنیست‌های مبارزطلب، با دفاع من از زنانگی سنتی مخالفت کردند. آنها نامه‌ای مملو از تهمت به من نوشتند و در آن اتهام­هایی را نثار من کردند. کنستانس روک رئیس دانشگاه، بدون هیچ تحقیقی ادعاهای آنها را پذیرفت. دانشگاه به شکایت من نسبت به تبعیض صورت گرفته اعتنایی نکرد. «کمیسیون حقوق بشر مینی توبا» که یک دژ فمنیستی دیگر است نیز شکایت من را بدون هیچ تحقیقی رد کرد.

سردبیر «وینی پگ سان» ، لین کوک رن، من را در قامت مردی پنجاه ساله تصویر کرد که با اغوای دانشجویان دختر هجده ساله خود، با پرسیدن سؤالاتی درباره زندگی جنسی آنها، لذت می‌برد.

سال گذشته وقتی این خبر از لین کوک در صفحه اول روزنامه وینی پگ نقش بست که روش استمنای زنان را سر کلاس به دختران چهارده ساله دبیرستانی آموزش می­داده است، مشت این فمنیست همجنس‌گرا باز شد. این دخترها برای یک درس تابستانی با عنوان «زن در هنرهای گوناگون» ثبت نام کرده بودند؛ اما به جای آن، «مقدمه­ای بر آشنایی با همجنس­گرایی زنانه» را به آنها آموخته بودند. آنها یاد گرفته بودند که به مردان نیازی ندارند و می‌توانند از موز و سبزیجات دیگر استفاده کنند. روک از این رفتار خود ابراز ندامت نکرد و فقط گفت، می‌پذیرد که این سن برای آموزش ابزارهای جایگزین مردان به دخترها خیلی زود است.

در یک روال عادی، روک باید به خاطر این قانون­شکنی شغلش را از دست می‌داد، اما هیچ اخطاری از طرف وزارت آموزش و سایر مدافعان طرز فکر او در جامعه صادر نشد. روک تقصیری ندارد چون دستورهای خود را مستقیماً از بالا دریافت می­کند.

این موضوع زمانی روشن شد که جیم کار مدیر اجرایی «شورای تجاری مانیتوبا» را دیدم. من فکر می‌کردم که کارآفرینان پیشتاز استان، نگران هستند که فمنیست­ها، نفرت از مردان، و تبعیض را به نفع زنان، اقلیت‌ها و همجنس‌گرایان آموزش دهند، اما او این طرز فکر من را رد کرد. یکی از کارهای قبلی او بیوگرافی‌نویسی برای داف رابین بوده است. رابین که یکی از رؤسای پیشین مانیتوبا بود، عضو شورای روابط خارجی (گروه نخبه بدنه هماهنگ‌کننده ایالات متحده) است.

هارتلی ریچاردسون که رهبر دیرینه جامعه کسب و کار مانیتوبا بوده است، یکی از اعضای «کمیسیون سه جانبه» است. منافع راکفلر، این بدنه‌ها را برای ترویج دولت جهانی نخبگان تشکیل می‌دهد و استفن‌هارپر (نخست وزیر کانادا) و گری دور (رئیس مانیتوبا) هر کدام به نوبت، دور رقص خود را انجام می­دهند. در نتیجه طراحان گروه نخبه و اعوان و انصار آنها (در دولت، سیستم آموزشی و رسانه‌ها) فعالانه در حال ترویج همجنس­گرایی به منظور بی‌ثبات و خنثی کردن ما هستند. هدف غایی آنها ربودن حق زاد و ولد ما به معنای دقیق کلمه است.

منبع: www.savethemales.ca

پی نوشت:

1 ـ Henry Makow ، متفکر و منتقد ضد فمنیسم آمریکایی

منبع: نشریه سیاحت غرب شماره 81


برگرفته از سایت راسخون