خشت اول را که درست و اصولی بگذاری همین است و نتیجهاش همانی میشود که شد.
در اینجا وظیفه خود میدانیم، پیروزیهای کاروان اعزامی به اینچئون کره جنوبی را تبریک بگوییم که بدین وسیله هم میگوییم.
اما این بازیها چند نکته قابل توجه هم به شرح ذیل داشت؛ امید است مد نظر قرار گرفته و توشه راه آینده شوند:
1- بالاخره توانستیم یک کلمه کرهای را (اینچئون = این . چه . اون) تلفظ کنیم.
2- همیشه نباید وارد یک تورنمت شد و بعد حذف شد. تیم فوتبال امیدمان نشان داد که میشود قبل از آغاز بازیها حذف شد و بعد هم بدون استرس در مراسم افتتاحیه شرکت کرد و حالشو برد!
3- از این به بعد نمیتوان به زنها گفت: «دخترا موشند مثل خرگوشند» و یا «دخترا بادکنکند، دست بزنی میترکند.» چراکه در این مسابقات هم مثل شیر بودند و هم مثل شمشیر… و این خبر خوبی برای آقایان نمیتواند باشد.
4- بانوان نشان دادند، می توان روی سکو رفت و مثل بچه آدم جایزه گرفت و در عین حال به یک «اسمشو نبر اجنبی» دست نداد و یا با راه انداختن روبوسی، آبروریزی نکرد!
5- خانواده محترم والیبالیستها بالاخره توانستند یکبار برای همیشه بازی عزیزانشان را از نزدیک، آنهم در آن سر دنیا ببینند. این از آن اتفاقات نادری است که به همین راحتیها و بهدلیل اجرای قانون تفکیک جنسیتی در داخل کشور، حالاحالاها نصیب خانواده ورزشکاران نمیشود.
6- بردن خانواده ورزشکاران به مسابقات خارجی، این حسن را هم دارد که صدا و سیما برای سانسور کردن صحنههای مبتذل (همان تماشاچیها!) کمتر به دردسر میافتد . لذا پیشنهاد میشود در تورنمتهای خارجی همواره چند خانوادهی توجیهشدهی بیمورد، در معیت تیم، اعزام شوند تا بلکه ما از دیدن صحنههای اسلوموشن تکراری صدا و سیما نفس راحتی بکشیم.
7- همیشه پیروزی لذتبخش نیست، «مظلومیت» از آن چیزهایی است که حس ناسیونالیستی را کلی انگولک میکند. بهعنوان مثال، احساسات ایرانیها زمانیکه حق «عبد ولی» را خوردند و او را بازنده اعلام کردند، ده برابر بیشتر از زمانی که همتیمیهایش طلا گرفتند، تحریک شد. بنابراین «عبد ولی مظلوم» از هماکنون میتواند برای انتخابات شورا و مجلس برنامهریزی کند.
8- حال که صحبت از انتخابات شد، باید به «هادی ساعی» و «حسین رضازاده» و «عباس جدیدی» و «علیرضا دبیر» و «برادران خادم» و… اولتیماتوم ظهور یک سری آلترناتیو مدال گرفته را برای انتخابات بعدی داد.
9- یکی از کارهایی که اوقات فراغت مردم را در طول بازیها پر کرد، شمارش مدالها بود. وقتی قهرمانی مدالی میگرفت، کسی به اهمیت کار وی توجه نمیکرد؛ بلکه بلافاصله مدالش را در جدول مدالها ثبت میکردند تا بفهمند کجای کار هستیم و رتبهمان چند است. بعد هم شروع میکردند به حدس زدن در مورد احتمال گرفتن سایر مدالها تا ببینند آیا میشود باز هم روی قزاقستان را کم کرد یا…
10- بعضی از تیمها و ورزشکاران، آدم را تا آخر مسابقه جان به لب میکردند تا کاری بکنند – و یا بعضا نکنند – برخیشان هم مثل تیم والیبال و «بهداد سلیمی» و «احسان حدادی» آنقدر راحت مدال گرفتند که آدم احساس می کرد که اگر خودش هم بود، میتوانست این حریفان دست و پا چلفتی را دست به سر بکند و روی سکو برود!
11- بلاخره اینکه دیدیم؛ تیمهای گروهیمان هم میتوانند موفق باشند. اینهم در جواب کسانی که همیشه میگفتند: فقط در تجاوزهای گروهی موفق هستیم!
خلاصه آنکه با تمامی این احوال، ما هم به بر و بچز خوب ورزشکارانمان افتخار میکنیم و به تکتکشان میبالیم… دلاوران خسته نباشید؛ چه پنجم شوید و چه چهارم!
برگرفته از سایت تکناز