روزی شیطان جارچی شیپوری بر دهان داشت و صدا می زد که می خواهد دست از کارش بردارد بخاطر همین در کوچه جار می زد و حراجی می کرد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل:
خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر شرارتها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر میرسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد. کسی از او پرسید: «این وسیله چیست؟»شیطان پاسخ داد:
«این نومیدی از تواناییهای خود و رحمت خدا است. آن مرد با حیرت گفت: «چرا این قدر گران است؟شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: «چون این مؤثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بیاثر میشوند، فقط با این وسیله میتوانم در قلب انسانها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم.
اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، میتوانم با او هر آنچه میخواهم بکنم. من این وسیله را در مورد تمامی انسانها به کار بردهام. به همین دلیل این قدرکهنه است امیدوارم درست عبرتی برای تمامی مردم باشد!»
برگرفته از سایت تکناز