آنچه مسلم است جوهر و گوهر اصلی ارتباطات در مکتب اسلامی و قرآنی، شور عشق و موج محبت مبتنی بر عقل و روحی بود و انبیاء و ائمه اطهار(علیهمالسلام) با تکیه و تاکید بر این مهم، توانستند پایداری و پویایی مکتب و مرام خویش را تضمین نمایند.
در همین راستا، قرآن خطاب به رسول گرامی اسلام میفرماید:
نیکی و بدی یکسان نیست[بدی را] با آنچه نیکوتر است رفع کن که ناگاه[خواهی دید] همان کسی که میان تو و او دشمنی بود، چون دوستی صمیمی گشته است. (فصلت/ 34)
مهر و محبت عامل پایداری دولت
در این باره همین بس، بداینم و بخوانیم که امیر مومنان در فرمان خویش به مالک اشتر آنگاه که او را به زمامداری مصر منصوب میکند در باره رفتار با مردم چنین توصیه میکند:
«احساس مهر و محبت به مردم را و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار کن … از عفو و گذشت به آنان بهرهای بده همچنان که دوست داری خداوند از عفو و گذشتش تو را بهرهمند گرداند.» (نهج البلاغه، نامه 53)
«قلب زمامدار بایستی کانون مهر و محبت باشد نسبت به ملت، قدرت و زور کافی نیست. با قدرت و زور میتوان مردم را گوسفندوار راند ولی نمیتوان نیروهای نهفته آنها را بیدار کرد و به کار انداخت، نه تنها قدرت و زور کافی نیست، عدالت هم اگر خشک اجرا شود کافی نیست، بلکه زمامدار همچون پدری مهربان باید قلباً مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و هم باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده آنان و همت آنان و نیروهای عظیم انسانی آنان را در پیشرو هدف مقدس خود به خدمت گیرد.» (جاذبه واقعه علی علیهالسلام، مطهری، ص71) در اینجا به جاست که اندکی راجع به ماهیت عشق و وجوه تمایز عشق اطاعت آور و پایدار و موثر و عشق بی فروغ و ناپایدار بیندیشیم.
آیا عشق هدف است یا وسیله؟
«بحثهای گذشته در باب عشق و محبت مقدمه بود و اکنون میخواهیم به نتیجه برسیم. مهمترین بحث ما (که در حقیقت بحث اصلی ما است) اینست که آیا عشق و علاقه به اولیاء و دوستی نیکان، خود هدف است یا وسیلهای برای تهذیب نفس و اصلاح اخلاق و کسب فضائل و سجایای انسانی.
عشق بی فروغ
در عشقهای حیوانی، تمام عنایت و اهتمام عاشق به صورت معشوق و تناسب اعضا؛ و رنگ و زیبایی پوست اوست و آن غرائز است که انسان را میکشد و مجذوب میسازد، اما پس از اشباع غرائز دیگر آن آتشها فروع ندارد، و به سردی میگراید و خاموش میگردد.
عشق اطاعت آور
اما عشق انسانی همچنان که گفتیم حیات است و زندگی، اطاعتآور است و پیرو ساز، و این عشق است که عاشق… میکوشد تا جلوهای از معشوق باشد و کپیهای از روشهای او.» (همان، ص 72) «محبت به سوی مشابهت و مشاکلت میراند. قدرت محبت سبب میشود که محب به شکل محبوب در آید. محبت مانند سیم برقی است که از وجود محبوب به محب وصل گردد، و صفات محبوب را به وی منتقل سازد. و اینجاست که انتخاب محبوب اهمیت اساسی دارد. لهذا اسلام در موضوع دوستیابی و اتخاذ صدیق [و انتخاب همسر؛ همسفر، رهبر و راهنما] بسیار اهتمام ورزیده و در این زمینه آیات و روایاتی بسیار وارد شده است، زیرا دوستی همرنگ ساز است و زیبا ساز و غفلت آور، آنجا که پرتو افکند عیب را هنر میبیند و خار را گل و یاسمن(همان، ص 74) … بشر به اکسیر محبت نیکان و پاکان سخت نیازمند است که محبت بورزد و محبت پاکان او را با آنها هم رنگ و هم شکل قرار دهد.(همان، ص 75)
محبت به پاکان، عامل تهذیب و تقلید
تجربه نشان داده است که آن اندازه که مصاحبت نیکان و ارادت و محبت آنان در روح موثر افتاده است، خواندن صدها جلد کتاب اخلاقی موثر نبوده است.
مولوی پیام محبت را به نالهی نی تعبیر کرده است، میگوید:
همچو نی زهری و ترباقی که دید؟ همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟
هر که را جامه ز عشقی پاک شد او ز حرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما
گاهی بزرگانی را میبینیم که ارادتمندان آنان حتی در راه رفتن و لباس پوشیدن و برخوردها و ژست سخن، از آنان تقلید میکنند، این تقلید اختیاری نیست، خود به خود و طبیعی است. نیروی محبت و ارادت است که در تمام ارکان هستی محب اثر میگذارد و در همه حال او را همرنگ محبوب میسازد. این است که هر انسانی باید برای اصلاح خویش دنبال اهل حقیقتی بگردد و به او عشق بورزد. تا راستی بتواند خویش را اصلاح کند… ملای رومی یکی از آن افراد است. او از اول این چنین سوخته و پرهیجان نبود. مردی دانشمند بود اما سرد و خاموش در گوشهای از شهرش مشغول تدریس بود. از روزی که با شمس تبریزی برخورد کرد و ارادت به او دل و جانش را فرا گرفت دگرگونش ساخت و آتشی در درونش بر افروخت و همچون جرقهای بود که در انبار باروت افتاده است، شعلهها افروخت. مثنوی او بی شک یکی از بزرگترین کتابهای جهان است. اشعار این مرد همهاش موج است و حرکت. دیوان شمس را به یاد مراد و محبوب خویش سروده است…
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
از این جا میتوانیم استفاده کنیم که کوشش و کشش، با فعالیت و انجذاب باید همراه باشند. از کوشش بدون جذبه، کاری ساخته نیست کما این که کشش بدون کوشش به جایی نمیرسد. (همان، ص 81)
عشق، عامل انقلاب
«از جمله حقایق تاریخی اسلام که موجب اعجاب هر بیننده و محقق انسان شناس و جامعه شناس است، انقلابی است که اسلام در عرب جاهلی به وجود آورد. روی حساب عادی و با ابزار آموزشها و پرورشهای معمولی اصلاح چنین جامعهای احتیاج به گذشت زمانی بسیار دارد تا نسل کهنه و مانوس با رذائل منقرض گردد و از نو نسلی جدید پی ریزی شود امّا از اثر جذبهها و کششها نیز نباید غافل بود که گفتیم همچون زبانههای آتش ریشهسوز مفاسد است.
غالب یاران رسول خدا به آن حضرت عشق میورزیدند و با مرکب عشق بود که این همه راه را در زمانی کوتاه پیمودند و در اندک مدتی جامعهی خویش را دگرگون ساختند. (همان، ص 92)
تا اینجا ارزش و اثر عشق و محبت در ایجاد کشش و جاذبه و رونقبخشی به ارتباطات انسانی را مرور کردیم و دانستیم که عشق به خوبان و خوبیها، از اصلیترین پیشنیازهای متقاعدسازی مخاطب و جلب و جذب آنان به شمار میآید. و نیز معلوم گشت که عشق پاکان وسیلهای است برای اصلاح و تهذیب نفس نه این که خود هدف باشد.
در این بخش از مطالب نگاهی میاندازیم به رمز و راز جاذبه امیرالمومنین علی(علیهالسلام) و نیز نحوه تعاملات توأم با مهر و محبت آن حصرت با افشار و گروههای مختلف و از جمله دشمنانش.
رمز جاذبه جاودانه علی(علیهالسلام)
امروزه بشر، در محاصره و گرداب نفاق و ریا، پوچی و تنهایی، اضطراب و اعتیاد، غرور و استکبار، هیجان و شادیهای دروغین، فقر و فاصله طبقاتی، ارتباطات و دوستیهای سرد و منجمد! و زندگی بی روح و بیگانه با عشق و محبت در جستجوی الگویی چند بعدی با پیامی منطبق با فطرت پاک انسانی و جاذبههای زیبای معنوی میباشد. لذا طرح و تبیین شخصیت برجسته، جهان شمول و با کرامت علی (علیهالسلام) از ضروریات قطعی و بدیهی در عصر و نسل حاضر به شمار میآید.
به راستی رمز جاذبه جاودانه علی(علیهالسلام) در چیست؟ گفتهاند و تجربه نیز این را مینمایاند که مبانی قدرت و جاذبه متناسب با رویکردهای متفاوت در شش محور اصلی خلاصه میشود: 1- پست و ریاست، 2- رفاه و ثروت، 3- زیبایی و جلوههای ظاهری، تنومندی و قدرت بدنی، 5- علم و دانش 6- ایمان و نیایش رمز. موفقیت امام علی(علیهالسلام) ایجاد صمیمت و نفوذ و سیطره بر دلها و فکرها کدامیک از محورها و مراتب بالا بود؟ معیار و مهارت آن حضرت در تعاملات و ارتباطات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی چه بود که این چنین «عشقها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانگی گرفته و برای همیشه زنده است؟ …
مسلماً ملاک دوستی از جسم او نیست، زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکردهایم. و باز محبت علی از نوع قهرمان دوستی که در همه ملتها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی از راه محبت فضیلتهای اخلاقی و انسانی است، و حب علی، حب انسانیت است. درست است که علی مظهر انسان کامل بود و درست است که انسان نمونههای عالی انسانیت را دوست میدارد، اما اگر علی همه این فضائل انسانی را که داشت میداشت، آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خود گذشتگیها … آن ایثار، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن و … اگر علی همه اینها را که داشت میداشت اما رنگ الهی نمیداشت، مسلماً این قدر که امروز عاطفهانگیز و محبتخیز است نبود.
علی از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد. دلهای ما به طور ناخود آگاه در اعماق خویش با حق سَر و سِر و پیوستگی دارد، و چون علی را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مییابند به او عشق میورزند. در حقیقت پشتوانه عشق علی، پیوند جانها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاودانی است مهر علی نیز جاودان است. نقطه روشن در وجود علی بسیار است، اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است، ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.»(همان، ص 100 الی 102)
بنابراین اگر در تلاشیم تا آرامش و دوستی، صمیمت و صفا، صداقت و همدلی را در خانه و خانواده، مدرسه و دانشگاه، اداره و اجتماع نهادنیه کنیم، و فسادسوزی راه بیندازیم و آمار رو به افزایش اعتیاد و بزهکاری و طلاق و آسیبهای اجتماعی را کاهش دهیم، از محورهای ششگانه قدرت و جاذبه، ماندگارترین آنها، همانها که الگوی کامل انسانیت، امام علی(علیهالسلام) دارا بود، دین و دانایی و تأکید و تکیه بر ماندگارترین محورها و معیارها(ایمان و اخلاص) را برگزینیم. اگر رابطهمان را با خدا و اولیای الهی اصلاح کنیم، آنگاه رابطه ما با خود، خانواده، خویشان، شهروندان سامان یافته و هدفمند خواهد شد. این، یعنی توسعه یافتگی. توسعه یافتگی نامتوازن و یک بعدی (آنچه که امروز در مغرب زمین شاهدش هستیم) خود بزرگترین معضل و مانع توسعه یافتگی واقعی است.