به یمن آمدنت هزاران ستاره در آسمان آبی دلم درخشید ، تو اولین و آخرین حکایت بی انتهای عشقی .
تکرار همه چیز توی زندگی خسته کننده است ، اما تو مثل نفسی و تکرارت تضمین زندگی من است .
نبودن هیچ کس سخت نیست ، فراموش کردن یک بودن سخت است .
مشغول بازسازی جاده ی خاطراتم بودم تا وقتی دوباره خواستی برگردی ، پستی و
بلندی های جاده اذیتت نکنه ، ولی یکدفعه چشمم به تابلوی فرسوده ی کنار
جاده افتاد که روی آن نوشته بود : جاده ی خاطرات یکطرفه است !
هر دل سنگی یه روزی میشه تنگ ، چه کنم من که دلم تنگه همیشه !
یک شبی مجنون نمازش را شکست / بی وضو در کوچه ی لیلا نشست / گفت : یارب از
چه خوارم کرده ای ؟ / بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟ / مرد این بازیچه دیگر
نیستم / این تو و لیلای تو ، من نیستم / گفت ای دیوانه ، لیلایت منم / در
رگت پنهان و پیدایت منم / سال ها با جور لیلایت ساختی / من کنارت بودم و
نشناختی .
امشب به رسم عاشقی یادی ز یاران می کنم / در غربتی تاریک و سرد از غم حکایت می کنم / امشب وجودم خسته است از سردی دلهای سرد .
چه دعایی کنمت بهتر از این : خنده ات از ته دل ، گریه ات از سر شوق ،
روزگارت همه شاد ، سفره ات رنگارنگ و تنت سالم و شاد که بخندی همه عمر ،
یاد هم که نبود حرفی نیست !