ارتباط با دشمنان اسلام
منافقان به رغم نهی شدید قرآن، با بیگانگان ارتباط دوستی برقرار می کنند. نظر اسلام ممنوعیت و دوستی در رابطه با رفتار سیاسی با بیگانگان است. اسلام ایجاد رابطه دوستانه و خودی دانستن بیگانگان را ممنوع کرده و دستور داده تا با دشمنان خویش و هتک کنندگان به ارزش ها و مقدسات اسلام برخورد منفی داشته باشیم: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! کسانى را که دین شما را به ریشخند و بازى گرفته اند [چه] از کسانى که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [چه از] کافران دوستان [خود] مگیرید و اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید.»(1)
نهایت هرگونه ارتباط دوستانه و رفت و آمد مسلمانان با دشمنان، همانند آنان شدن است: «فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ».(2) مفهوم این سخن، نفی زندگی مسالمت آمیز با دیگران نیست؛ بلکه طرد سلطه پذیری و اطاعت از بیگانگان است، ولی منافقان با همه فرق های بیگانه مرتبط بوده و رفتاری دوستانه داشته اند.(3)
کسب عزت
خداوند متعال از جلوه های بارز شرک را تمسک به دیگران برای رسیدن به عزت، محبوبیت، شهرت و مقام دانسته و فرموده است: «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا»؛ «و به جاى خدا معبودانى اختیار کردند تا براى آنان [مایه] عزت باشد».(4)
منظور منافقان ـ که در حقیقت کافر می باشند ـ از ارتباط برقرار کردن با بیگانگان، کسب عزت و بزرگی است؛ در حالی که عزت حقیقی از آن خدا می باشد. قرآن از این هدف پست چنین خبر می دهد: «الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا»؛ «همانان که غیر از مؤمنان کافران را دوستان [خود] مى گیرند آیا سربلندى را نزد آنان مى جویند [این خیالى خام است] چرا که عزت همه از آن خداست»(5)؛ زیرا عزت همواره از علم و قدرت سرچشمه می گیرد، ولی اینان با قدرت و علم ناچیز نمی توانند کاری از پیش ببرند تا منشأ عزتی باشند. منافقان کوردل عزت را از بیگانه طلب کرده و می کنند؛ در حالی که عزت از آن خدا و رسول و مؤمنان است. طلب عزت از غیر خدا چیزی جز ذلت نمی باشد؛ در نتیجه منافقان جز ذلت و جهل چیزی ندارند.(6)
مرعوبیت
ترس از تسلط بیگانگان در آینده، دلیل دیگر ارتباط با بیگانگان است تا در آن روزگار بدون ایجاد خطر برای جان و مالشان بتوانند به زندگی خویش ادامه دهند.(7)
یکی از اصول کلی و اساس تربیت اسلامی و شعار خداباوران از هیچ کس نترسیدن و تنها از خدا ترسیدن است. راز مرعوبیت منافق از بیگانگان و ارتباط با آن ها، فقدان ایمان حقیقی به خدا و عدم درک معنای توحید می باشد. قرآن از این روحیه ضعیف آنان چنین خبر می دهد: «فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ »؛ «مى بینى کسانى که در دل هایشان بیمارى است در [دوستى] با آنان شتاب مى ورزند، مى گویند مى ترسیم به ما حادثه ناگوارى برسد امید است خدا از جانب خود فتح [منظور] یا امر دیگرى را پیش آورد تا [در نتیجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشته اند، پشیمان گردند.» (8)
ولایت ستیزی
ولایت و ولایت پذیری از اصول اعتقادی و عملی اسلام است؛ زیرا نبوت از اوصل دین و امامت از پایه های اعتقادی اسلام می باشد. ولایت فقیه نیز دارای جایگاه استمرار ولایت، حرکت انبیاء و ائمه (علیهم السلام) است.
قرآن کریم نشانه عمده نفاق را ولایت گریزی و ولایت ستیزی می داند: «وَیَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُوْلَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُم مُّعْرِضُونَ».(9) منافقان حاکمیت حق و حکومت بر مبنای ولایت الهی را مخالف منافع خود می دانند. از این رو با ولایت با شیوه های مختلف عملی مبارزه و ستیز می کنند. هر چند در میدان گفتار و شعار، ولایتی تر از همگان به چشم می آیند.
نپذیرفتن حکومت دینی
قرآن معیار ایمان را تسلیم و پذیرش قلبی و عملی دستورهای ولایت می داند: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا».(10) گروه نفاق با نفی حکومت دینی، حاکمیت طاغوت را با جان و دل پذیرفتهاند: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَکْفُرُواْ بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلًا بَعِیدًا».(11)
حریم شکنی
قرآن با تعیین حریم برای ولایت، مسلمانان را به حفظ آن موظف نموده است؛ از جمله اطاعت بی چون و چرا از اوامر ولی امر؛ زیرا اگر ولی امر مورد اطاعت نباشد، نظام اسلامی راه به جایی نخواهد برد، اما منافقان افزون بر سرپیچی از فرامین ولی حق، دیگران را نیز در شکستنحریم ولایت، ترغیب و از این کار اظهار رضایت و خوشحالی می کنند: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ وَکَرِهُواْ أَن یُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ»؛ «بر جاى ماندگان به [خانه] نشستن خود پس از رسول خدا شادمان شدند و از اینکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کراهت داشتند و گفتند در این گرما بیرون نروید بگو اگر دریابند آتش جهنم سوزانتر است».(12)
پینوشت ها:
1. مائده: 57.
2. نساء: 140.
3. مجادله: 14.
4. مریم: 81.
5. نساء: 139.
6. المیزان، ج 19، ص 332.
7. خاتمی، سیمای نفاق در قرآن، ص 71.
8. مانده: 52.
9. نور: 47 و 48.
10. نساء: 56.
11. نساء: 60.
12. توبه: 81.