بعد از تشکیل خانواده، خسیس بودن یکی از طرفین، به شدت بر روابط زوجین و رابطه آنها با یکدیگر تاثیر می گذارد؛ تا حدی که شاید به جدایی بینجامد؛ مگر آنکه هر دو نفر (زن و شوهر) خسیس باشند تا بتوانند از بودن در کنار هم لذت ببرند.
مردان یا زنان خسیس هر مسئله ای را با مسائل مالی می سنجند و «پول و درآمد» مهم ترین عامل تعیین کننده در زندگی آنهاست. مثلا معیار محبتشان، مبلغ، کیفیت یا نوع هدایای خریداری شده است، نه زیبایی این کار.
کنترل دخل و خرج و آینده نگری اصلاً صفت بدی نیست اما بعضی از ما مثل میرزا نوروز - که به کفش های پاره و زهواردررفته اش چسبیده بود - چنان به پول می چسبیم که جداشدن از آن محال است.
ویژگی کسانی که اب از دست شان نمی چکد
روان شناسان خساست را یک نوع مشکل «روانی» می دانند چون معتقدند افراد مبتلا به این اختلال روحی- روانی در همه رفتارهایشان دچار خست و امساک هستند؛ حتی در ابراز احساسات و نشان دادن محبتشان به همسر، فرزندان و اقوام نزدیک.
- یکی از مشکلات روحی- روانی این افراد، «بی تابی و بروز حالت های هیجانی» است. نگرانی درباره همه چیز، به ویژه مخارج ( فقط فکرکردن به مخارج و نه خرج کردن واقعی)، آنها را به افرادی بهانه جو، بی تاب، ایرادگیر و... تبدیل می کند. این نکته را هم فراموش نکنیم که حالتی «تهاجمی و عصبی» در رفتارهای آنها دیده می شود که هم باعث آزار خانواده و هم باعث آزار خودشان می شود.
- رفتارهای دیگری مثل حرص و ولع دائمی برای همه چیز، شک و تردید، حسابگری و خود محوری از دیگر اختلالات روحی- روانی افراد مبتلا به بیماری خساست است. این افراد فراموش کرده اند که تیر تیز رفتارهای نامطلوب و تهاجمی آنها، بیش از همه، روح و روان همسر و فرزندان شان را زخمی می کند.
- به نظر آنها خرید هر چیزی غیر ضروری است و بهتر است به جای آن در بانک پول پس انداز شود. خرید هدیه هم که اصلا محلی از اعراب ندارد و دور ریختن پول به حساب می آید. در مواقع اجبار هم پرداخت نقدی، بهتر از هر هدیه ای است.
- فاصله عمیقی در روابط زن و شوهر دیده می شود؛ سایه دائمی خساست در زندگی مشترک، باعث جدایی آنها از هم می شود چون یکی از طرفین نمی تواند نیازهای عاطفی و روحی- روانی طرف مقابل را برآورده کند. بگذریم از اینکه رفع نیازهای دیگر به طور کامل از یاد رفته است.
- ارتباط زن و شوهر به بحث ها و رفع نیازهای مالی محدود می شود. در نهایت نیز برای رفع هر نیاز- پس از یک جدال طولانی ? باید همه افراد خانواده از چهارچوبی که فرد خسیس تعیین می کند، پیروی کنند.
- تصمیم گیری برای خرید هر وسیله ساده ای برای منزل باید با اجازه زن یا شوهر خسیس باشد. برای صدور این اجازه هم باید همیشه دلیل قانع کننده ای وجود داشته باشد؛ دلیلی که بتواند فرد خسیس را قانع کند. به این ترتیب، طرف مقابل از هر خریدی منصرف می شود.
- رفتارها آزادانه نیست؛ ترس از بروز واکنشی نامطلوب از سوی فرد خسیس بر همه رفتارها و روابط سایه افکنده و آزادی عمل را از همه افراد خانواده - به ویژه همسر - سلب کرده است.
- این افراد در برآوردن نیازهای فردی شان هم امساک می کنند؛ تا حدی که سلامتی شان هم در معرض خطر قرار می گیرد.
شاید بتوانید با راهکار هایی که در پی آمده، بیشتر با همسر خسیس تان مدارا کنید:
در برخورد با همسر خسیس، اول از همه نباید فراموش کنیم که حل مشکل خساست همسر کار ساده ای نیست بنابراین بهتر است پیش از هر کاری تلاش کنیم به روشهایی غیر مستقیم، رفتار او را تعدیل کنیم.
- طبیعت افراد خسیس را باور کنیم و بپذیریم که به بیماری امساک و خساست بیمارگونه دچار هستند. این باور باعث می شود تا رفتارهای او برایمان قابل تحمل باشد.
- مقابله به مثل نکنیم؛ این مقابله هیچ اثری جز تکرار رفتارهای نامطلوب او ندارد. حتی این رفتارها می تواند با شدت بیشتری تکرار شود.
- پیش از خرید هر وسیله ای برای منزل با همسرمان مشورت کنیم. با وجود اختلاف نظر، مشورت کردن ضروری است تا پس از خرید با لجبازی او روبه رو نشویم. به این ترتیب، مانع از جنجال شده و زمینه سازی کرده ایم.
- برای خرید های شخصی تنها برویم ولی قبل از بیرون رفتن از منزل، حتما به همسرمان اطلاع بدهیم تا احساس کنارگذاشته شدن به او دست ندهد. توافق کنیم که این تصمیم برای سلامت روحی- روانی هر دوی ما لازم است.
- بعضی افراد مبتلا به خساست، تلاش می کنند تا این صفت نامناسب را اصلاح کنند. در این صورت با درک مشکلشان و تلاشی که برای ترک این صفت می کنند، به آنها کمک کنیم.
- زمانی که از رفتار همسرمان غمگین و عصبی می شویم، ناراحتی مان را ابراز کنیم؛ البته نه با دعوا و جنجال بلکه به او توضیح بدهیم که از رفتارهای او ناراحت می شویم و خجالت می کشیم. این توضیح و ابراز ناراحتی ما به شکل منطقی، تلنگری برای تجدیدنظر در رفتارهای نامناسب اوست.
- اگر فرزندمان از رفتار همسرمان رنجید، مقابله به مثل را به او یاد ندهیم. فقط به فرزندمان توضیح بدهیم که این عقیده پدر یا مادر توست و باید به عقیده آنها احترام بگذاری. فقط دفعه بعد طوری رفتار کن که با سرزنش او روبه رو نشوی.
- از روانپزشک ، روان شناس یا مشاور کمک بگیریم.
منابع: همشهری، خراسان
برگرفته از سایت تبیان