همینجاست که یاد سوره قدر
میافتی و آیهی نزول ملائکه، برای تقدیم مقدّرات سال، به محضر حضرت مهدی
(علیهالسلام) «تنزل الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم من کلٍّ أمر» ؛
میخواهی ربط بین این دو را بفهمی! تلاش میکنی و میپرسی: خدایا! چرا دوست
دارید که در این شب دعای سلامتی امام عزیزمان را، بارها و بارها مرور
کنیم؟ آیا مقدّرات ما که دست مولا میرسد، سلامتی ایشان را خدشهدار
میکند؟! آیا بهترین شکل استفاده از امشب، دعا برای سلامتی حجت شماست؟ ...
سؤالهای بیجوابت را رها میکنی و شروع به زمزمه مینمایی: اللهم کن لولیک
الحجه ... اشک امانت نمیدهد. به آخر دعا نزدیک شدهای و سکنا گزیدن مولا
در زمین مشتاق را متصور گشتهای! «حتی تسکنه ارضک طوعاً»
تصور لبخند پیامبر با ظهور مولا! ...
در
همین حال به یاد دعای زیبای ظهور میافتی و زمزمهاش میکنی: اللهم
ادخل علی اهل القبور السرور ... میدانی که غیر از عصر طلایی ظهور، این
اتفاقات محقق نخواهد شد؛ آری؛ در آن زمان است که مردگان نیز با شنیدن ظهور
مولا شاد گشته، فقیران غنی، گرسنگان سیر، عریانان پوشیده، قرض مدیونین ادا
شده، غمگینان دلشاد، غریبان به وطن بازگشته، اسیران آزاد، مفاسد امور
مسلمانان اصلاح و مریضان شفا یافتهاند!
به دعای پس
از همین دعا، نگاهی میاندازم، و یاد شما ادامه مییابد؛ آخر در یکی از
فرازهای آن میخواهیم:« اللهم ... و اسئلک ان تجعل وفاتی قتلاً فی سبیلک
تحت رایة نبیّک مع اولیائک» خدایا! وفات مرا کشته شدن در راه خود، زیر پرچم
پیامبرت با اولیائت، قرار ده!( مفاتیح الجنان، اعمال مشترکه ماه رمضان)
مگر خواست شهادت زیر پرچم پیامبر، که دست شماست، همان خواست ظهور شما نیست؟! مولا! حضور پررنگ شما در بطن ماه خدا، شادمان میکند!
با
بهجتی که از یاد شما یافتهام، به ورق زدن مفاتیح ادامه میدهم؛ به عافیت
میرسم؛ خواستن عافیت از خداوند از اعمال امشب است. ناخودآگاه به زبانم
میآید:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
چه
عافیتی برای خودم بخواهم؟! اصلاً جراحت قلب من چه عیبی دارد، وقتی حجت خدا
خوب باشد! خدا! عافیت و سلامتی مولا را از شما میخواهیم که اگر او سالم
باشد زمین پابرجا و آسمان ریزان برکت است!« خدا به وجود شما باران را می
فرستد و به واسطه ی شما آسمان را نگه میدارد که بر زمین نیافتد مگر به اذن
او» ( مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت جامعه کبیره)
در لحظات آخر شبی که
یک سال به انتظارش نشستهایم، خدا را به حجتش قسم میدهیم و سپس وقت سنجش و
انتخاب؛ وقت خواستن بهترین؛ آری؛ شب خاص، دعای خاصی را نیز میطلبد! پس از
چند ثانیه پایین و بالا کردن آرزوها، با دستهای خالی و کشیده شده، تا
بالای سر و گردن فرود آمده، از شدت شرم، میگوییم: خدایا! اول و آخر و وسط
آرزوی ما را برسان! تمام موانع ظهورش را بردار!
به دل جوشم که
جویای تو
باشم
خسی در موج دریای تو باشم
تمام آرزوهای منی
کاش یکی
از آرزوهای تو باشم
آیینهی خداوند رئوف! امام
عزیزمان! علامه مجلسی (رحمه الله) توصیه کرده بود که در هر شب این ماه، اول
هر کار نیک و آخر هر عمل پسندیدهای مولای خود را یاد کنیم! 1 وقتی
به یاد فراموشیهای ذکر شما در این ماه میافتم، فقط گریه هست که بینمان
واسطه میشود؛ واسطهی بخشش!
لحظات آخر بهترین شب خداست و حالمان خیلی بهتر است؛ زیرا شما و یادتان همیشه میتواند باشد و مختصّ ماه خدا نیست!
مولا جان!
هر
چند تمام سال رمضان است! روزهاش غیبت! افطارش ظهور! ولی بیشک تو تنها شب
قدر آن هستی! که اگر به درک حضورت نائل شویم، تقدیر یک سال نه؛ تمام
عمرمان به خوبی رقم میخورد!( منظر زمانی، متخلص به «هم سایه)
در این لحظات آخر میخواهیم که غفلتمان را برداری! که مشکل ما غیبت نیست، غفلت است وگرنه حضور شما موج میزند در تمام هستی!
زندگی
ما؛ مهدی! آیا در مقدّرات امسال ما از بهترین عمل خبری هست؟ مگر نه این که
بهترین عمل نیکی به فرزندان فاطمه است؟« خیر العمل بر فاطمة و ولدها»(
بحارالانوار، ج 43، ص 44)
مخواهید که محروم برگردیم دلتان برای
این چشمهای خسته و سوزانمان بسوزد مولا! مگر نه اینکه مادرتان فاطمه
سلام الله علیها فرمود: محروم کسی است که از خیر امشب محروم شود(محمدباقر
مجلسی، بحارالانوار، ج 97، ص 10) شما خیر هستید و مادرتان خیر کثیر! اگر در
پروندهی ما خدمت به شما نیست محرومیم از تمام خیر!
فاطمه جان! مادر!
خیر وجود خودت را از ما نگیر! که ما ثروتمندان عالم، در این شبهای بیکسی
کوفه، دل به این شب و ظهور فرزند تو خوش کردهایم!
پی نوشت:
1
- از جمله وظایفی که در هر شب (ماه رمضان) مقرر شده این است که بنده در
آغاز هر دعای نیکو و در پایان هرعمل پسندیده آن کس را که جانشین خداوند،
... را یاد کند ... همچنین هر روزهدار وظیفه دارد که آن جانشین خدا را،
به آنچه که شایسته مانند اوست، دعا کند و معتقد باشد که خداوند، جل جلاله،
وجانشین او بر او منت گذاشتهاند که چنین جایگاه و منزلتی را به
اوبخشیدهاند: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 94، ح348.
منبع:سایت تبیان