بلی! چون از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

- (ألمعروف بقدر المعرفه). خوبی و احسان را به اندازه شناخت و آگاهی باید انجام داد.

مرد عرب گفت: اگر چنین است، هر چه می خواهی سؤال کن. اگر دانستم جواب می دهم و گرنه از شما یاد می گیرم. (و لاقوه الا بالله).

حضرت فرمود: کدام عمل از تمامی اعمال برتر و بالاتر است؟

عرب عرض کرد: ایمان به خدا.

فرمود: چه چیز انسان را از هلاکت نجات می دهد؟

عرض کرد: توکل و اعتماد به خدا.

فرمود: آنچه آدمی را زینت دهد چیست؟

عرب عرض کرد: علم و دانش که با آن عمل باشد.

امام علیه السلام فرمود: این را ندانسته باشد؟

عرب گفت: ثروتی که جوانمردی و مروت همراه آن باشد.

امام علیه السلام فرمود: اگر آن نبود؟

عرض کرد: فقری که با آن صبر و شکیبایی باشد.

فرمود: اگر آن

را نداشته باشد؟

عرض کرد: در این صورت آتش از آسمان فرود آید و چنین آدمی بسوزاند که او شایسته این گونه عذاب است.

آن گاه امام علیه السلام خندید و کیسه ای را که هزار دینار طلا در آن بود به او مرحمت کرد و انگشتر خود را نیز که نگینش دویست ارزش داشت به او داد و فرمود: این دینارهای طلا را به طلبکارانت بده و این انگشتر را نیز به مصرف خرج زندگی خود برسان.

مرد عرب آنها را گرفت و این آیه شریفه را خواند:

- (ألله یعلم حیث یجعل رسالته). یعنی خداوند می داند رسالتش را در کجا قرار دهد. (بحار: ج 44، ص 196.)


منبع:داستان های بحار الانوار،محمود ناصری.