حارث اعور که از دوستداران امام علی علیه السلام بود به خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: یا امیر المؤ منین! دوست دارم مرا مورد اکرام و عنایت خود قرار دهی و در منزل من میهمان شوی و غذا بخوری.
امام علیه السلام فرمود: می آیم بشرط آنکه خود را به تکلف و زحمت نیندازی.
حارث شرط امام علیه السلام را پذیرفت و آن حضرت به منزل او رفت.
میزبان که قول داده بود خود را به زحمت نیندازد مقداری نان که در منزل داشت برای حضرت آورد و امام شروع به خوردن کرد.
حارث با نشان دادن چند در همی که با خود داشت عرض کرد: اگر به من اجازه دهی چیزی غیر از نان هم برای شما خریداری می کنم.
امام علیه السلام فرمود: این نان چیزی است که در خانه تو بود و برای آوردن آن به زحمت نیفتادی. (و من با تو شرط کردم که برای خود را به زحمت و تکلف نیندازی). (بحارالنوار، ج 41، ص 48.)


منبع:کتاب قصه های تربیتی چهارده معصوم(ع)محمدرضا اکبری